درهم ریختگی
ساعت ۰۰:۳۵
رفتم حیاط
شیلنگ رو برداشتم تاباغچه ها رو آبیاری کنم
دلم بارون خواست
از اون بارون های ساختگی بچگی
و آهنگ عروسک ستار
که توی سرم زنگ می زد؛
تو فقط عروسکی..!
باغچه ها پر از آب شدند و من هنوز بارون نخورده م
آب رو به درختان و گلهای باغچه پاشیدم
تمام حیاط پر شد از عطر
عطر نارنج وسط حیاط
عطر پرتقال ها
عطر یاس و عطر گس ِ نخل
عطر رزها
عطر نسترن
عطر بوته فلفل وسط حیاط
-همه رو همیشه به راحتی میشه تشخیص داد
این عطرها که توی حیاط میپیچه مستم میکنه
اما
ٔ........امشب
شیلنگ آب رو طوری گرفتم که بارون ِ ساختگی، خودم رو هم خیس کنه
بارون
بارون
بارونی که شور ِجوونی رو در من زنده میکرد
حال و هوای بچگی رو
خیس شدم
اما
مست نه
حالم خرابتر از اینه که با نم ِ روی برگها و بارون ِتند و شتابزده مست و سرخوش بشم
+
ساقی
امشب خرابم
بریز ۲ -- ۳پیک بیشتر
+ +
ساقیا ته استکان هایت نمیگیرد مرا
لطف کن از دور بعدی پیک لیوانی بریز