مادربزرگ می گفت:
آدم بوی غذایی را بشنود، دلش بخواهد
و نداشته باشدش نفسَش می ماند؛ مریض می شود..!
دیروز کنارِ پنجره بوی عطرت می آمد
مادربزرگ می گفت:
آدم بوی غذایی را بشنود، دلش بخواهد
و نداشته باشدش نفسَش می ماند؛ مریض می شود..!
دیروز کنارِ پنجره بوی عطرت می آمد
آدمها
از پیری نمیمیرند
آدمها زمانی میمیرند که
از همه چیز خسته میشن....
توچون ماهی؟
ماه چون توست؟
فرقی نمی کند
من مات تماشایم
++
و شعرهایی که برای من سروده شده
و من همچنان تنهام
پ.ن:
کاری از دست شعرها برنمی آید...
اگه همه نابیناهای دنیا هم بینا بشن
باز هم دونفر نابینا میمونن !
یکی تو که نمیبینی چقدر دوستت دارم
یکی ام من که سوای تو،
کس ِ دیگه ای رو نمیبینم...
مثل این است که عصر جمعه در تو آرام بالا بیاید
مثل این است که بچه دیوی در درونت به دنیا بیاید
پ.ن:
به خواب رفتنم از حسرت هم آغوشی ست
که بهترین هدیه واقعا
فراموشی ست
در مسیر باد ایستاده ای؟!
از عطر تو سرمست شدم
در مسیر باد بمان تا بوى مهربانیت تسخیر کند این شهر پر از بیهودگى را...
ﺑﻮﺩﻧﺖ ﺭﺍ ﺩﻭﺳــــــــــــــــــــــــــــــــــﺖ ﺩﺍﺭﻡ .... ﻭﺍﺩﺍﺭﻡ ﻣــــــــــﯽ ﮐﻨﯽ ﮐﻪ ...
... ﺑﻪ ﻫﯿﭻ ﮐﺲ ﻓﮑﺮ ﻧـــــــــــــــــــــﮑﻨﻢ ....ﺟﺰ ﺗـــــــــــــــــــــــــﻮ !....
شبی که بارون شدیدی می بارید،
" پرویز شاپور " از " احمد شاملو " پرسید : چرا اینقدر عجله داری؟!
شاملو گفت : می ترسم به آخرین اتوبوس نرسم.
شاپور گفت : من می رسونمت .
شاملو پرسید : مگه ماشین داری؟
شاپور گفت. : نه، اما چتر دارم!
" دوست واقعی کسی است که یاری رسان شما باشد حتی اگر دقیقا انچه شما می خواهید را نداشته باشد . "